نتایج جستجوی عبارت «سعید محمدزاده مرحوم چگینی شاهدی سمیع یزدانی مرحله اول عملیات کربلای 5 و اتمام مرحله اول عملیات و مرحله دوم عملیات و حال و هوای معنوی رزمندگان در این عملیات و صحبتهایی در مورد شهید حسن فقیه پادگان امام خمینی(ره) اقلید گردان فجر شلمچه تیپ 18 الغدیر استان یزد استهبان گردان فجر» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -می آیم
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
تو ای غمگین خراب آباد تو ای بیزار از دنیای پست ما تو ای فرسوده دل از حرف تو ای نابرده گنج از عشق حلالت باد این مستی قبل از مرگ حلالت باد خون من که می‌نوشی بجام خویش نمی‌دانی که فردا من بسان تیشه خورشید نمی‌دانی که فردا من بسان آتش توفنده و مغرور نمی‌دانی بسان پتک آن مرد گران کاوه با قلبی زغم سرشار با عزمی گران چون سنگ چون کوهی عظیم از آهن تفتیده سرسخت می آیم....
شهدا سال 62 -زندگینامه شهید محمد علی طاهری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهید محمد علی طاهری »
گذشت سالهای متمادی از جنگ تحمیلی، هنوز نتوانسته فریادهای زیبای عاشقان ولایت و طالبان حقیقت را از اذهان پاک نماید. فریادهایی که از ایمان رزمندگان نشأت گرفته و در امتداد فریاد سرخ کربلا بودند. محمدعلی یکی از آن فریادگران بود که در سال1340 در خانواده‌ای مذهبی، در شهرستان نی‌ریز چشم به جهان خاکی گشود. از کودکی با نام حسین(ع) آشنا شد و عشق به شهادت در تار و پودش جریان پیدا کرد. دوره ابتدایی را در مدرسه قاضی...
شهدا سال 66 -زندگینامه شهید ماشاالله شیخعلی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهید ماشاالله شیخعلی »
ماشاءالله ستاره‌ای بود که سال 1346 در آسمان عشق طلوع کرد و خانه‌ای ساده و گِلی را در روستای پیچکان آباده طشک صفا بخش شد. خانواده‌ متدین و کشاورز شیخعلی قدومش را گرامی داشتند و در تربیت وی از هیچ کوششی دریغ نکردند. دوره ابتدایی را در دبستان آریا، در روستای تل‌خاکی آغاز و با موفقیت به پایان برد. ولی به دلیل مسائل و مشکلات زندگی مجبور به ترک تحصیل و در امور کشاورزی مشغول به کار شد....
شهدا سال 62 -زندگینامه شهید موسی علیپور
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهید موسی علیپور »
با طلوع خورشید نهضت اسلامی در سال 1342، آفتاب زندگی موسی نیز در روستای شکرویه، نورافشانی نمود. بذر شادمانی و شکوفه‌های لبخند را با خود به همراه آورد و محیط خانه را پر از طراوت کرد. پدر، نام موسی را به امید اینکه فرزندش روزی همچو موسی(ع) عصای مبارزه به دست گیرد و علیه ستمگران بتازد، برای فرزندنش انتخاب کرد. مادر، موسی را که تنها فرزند و امید زندگی‌اش بود به زیر پروبال گرفت و با عطوفت و...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -پشیمان
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
پشیمانم از این بیگانگی با تو پریشانم، پریشانم زدست خود برای تو کنون وامانده از هر جا بسویت آمدم تنها قبولم کن گنهگارم این ننگ است برای تو گلویم خسته از فریادهای مستی دیشب دو پایم خسته از رفتن زسوی تو چو مرغ شب در این شبها بسی من ناله کردم تا که جویم راه سوی تو همه مغزم پر از افکار پوچ و هوس آلود همه برداشتم من منتظر بر قصه‌های تو ندای بلبل مستی شنیدن اندرون باغ منم با بلبلان همسان شوم با گفتگوی تو افق با خون...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -سوگند
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
به غروب راستین به کویر خشک                                           به هر آنچه هست و نیست به هر آنچه بود و هست به هر آنچه پایمال قدرت است به هر آنچه آشنای رقت است به آهوان، به همه دشتها به نوای بادها به فرار خاطرات خوب به ستیغ کوهها، به صفای دره‌ها به امیدهای مرده در قلوب ما بخدا سوگند که برای آبیاری کویر که برای سبزی زمین خشک که برای زنده ماندن که برای خوب ماندن همه راهها باز است ما اگر بخود بجنبیم به طراوت نسیم...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -غمگین
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
در شعله‌های سرکش یک عشق بی‌دریغ بیمارگون زقافله‌ها دور مانده‌ام رنج و عذاب از غم فردا در این کویر وامانده از عبورم، بی نور مانده‌ام ((( همی با ناله غمگین برای خویش می‌خوانم که این بدمستی هستی زدست غیر می‌دانم سالها چون غنچه در خون جگر پیچیده‌ام تا در این گلزار چون گل یک زمان خندیده‌ام از سر هر خار صد زخم نمایان خورده‌ام تا که چون شبنم، ره‌شناس این چمن گردیده‌ام گریه‌ام چون شمع ریزد بر رخ عریان خویش تا به هر کس می‌رسم انگار که چیزی من از...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -آشنا
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
ای آشنا ، ای آشنا بنگر مرا ، بنگر مرا با آنکه از غم خسته‌ام با آنکه من پژمرده‌ام از زندگی لیکن پشیمان نیستم ای آشنا ، بنگر مرا من دیگر اینک مرد‌ه‌ام پژمرده‌ام، افسرده‌ام از هر کمان یک نوک پیکان خورده‌ام بی بال و پر بنشسته‌ام از زندگی لیکن پشیمان نیستم بنگر مرا، ای آشنا ای همدم شبهای من ای طوطی شیوای من من گرگ باران دیده‌ام من مرد حرمان دیده‌ام بر تک خسی چسبیده‌ام از زندگی لیکن پشیمان نیستم از زنده ماندن خسته‌ام از بندگی افسرده‌ام در خویشتن گم گشته‌ام من خود نمی دانم اگر فریادهائی برزنم کس را...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -ابوذر
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
ابوذر مردی از صحرا چنان آرام بگذارد قدم بر تارک دنیا دلش آزرده از بیداد تنش فریاد و دل فریاد ابوذر مردی از صحرا ابوذر غیرتش دریا ابوذر تیغ بر قلب حکومتهای خون آشام قدم آرام می دارد ز راه رفته باز می‌گردد و راهی تازه می‌یابد ابوذر مرد حق تنها بدون ترس از خواری در این دنیا علم بنشاند بر ضد ستم بر صفحه ننگین هر تاریخ ابوذر تشنه‌ای جاوید از دریای غیرتها قدم برداشت از غفار تا کعبه وخود را می‌رساند با محمد(ص) یار می‌گردد ابوذر این وجود پاک و غیرتمند ابوذر تک...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -ایمان
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
من از سرچشمه‌ای خواهم سخن گویم که هر کس نوشد از آب زلال آن برای تا ابد جاوید خواهد ماند و با فر و جلال آن ((( اگر این گل درون بوستان هر تنی روید اگر این گل درون هر چمن باشد اگر باد خزان نتواند این گل را به روی سبزه‌های هر دمن پاشد ((( من از سیاره‌ای خواهم سخن گویم که هر کس پا بدان بگذاشت قدم در دامن هستی همیشه جاودان بگذاشت ((( من امشب از تن هستی صفای جاودان آرم و با ابر جهان پیمای این بودن به روی هر کویر خشک...